شاید وقتی حرف از مرد هزار چهره به میان می آید، ذهنتان سمت متهمی میرود که سال ها در پی فرار از اتهام خویش دست به تغییر چهره خود میزند و چندین اسم و چندین گذرنامه داشته باشد.
شاید حتی اتفاق افتاده باشد که تصویر خودش را به عنوان مجرم تحت تعقیب بر در و دیوار پاسگاه ها ببیند. بله همین است، قصه مردی که برای فعالیت های زد پهلوی اش هر بار با یک چهره ظاهر میشد.
گاهی اوقات در نقش یک پزشک که نامش دکتر حسینی بود ، گاها شیخ عباس تهرانی در قم و حتی با هویت یک روحانی در محله چیذر.
سید علی پس از قیام ۱۵ خرداد وارد جریان انقلاب شد و فنون نظامی را در سوریه ، لبنان و فلسطین آموخت، تا جایی که شناسایی او تا ۱۴ سال برای دشمن غیر ممکن بود.
کتاب چریک تنها با ۵۰ داستان از ۴ دهه فراز و نشیب های زندگی این مجاهد« شهید سید علی اندرزگو» با بیانی شیوا و ساده نظر مخاطبان هر رده سنی را به خود جلب میکند.
تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی؛
《شهید سید علی اندرزگو، چریک مبارز مسلمان فرزند علی بود، هم نام علی بود، همراه و همگام علی هم بود. من لازم میدانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعی کنید این چهره های عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید. این مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال که مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگی مخفی با نهایت شدت، دستگاه جهنمی ساواک شاه بدبخت را آنچنان حیران و سرگشته کرده بود که کارش معجز آسا می نمود. برای خدا مبارزه کرد، برای خدا از پیوستن به گروههای مدعی سر باز زد، برای خدا خطر ساواک و خطر بعضی از گروه هایی که مایل بودند او را به طرف خود جذب کنند و حاضر نمیشد به آنها جذب بشود، این خطرها را برای خدا تحمل کرد و برای خدا هم شهید شد.》خطبه های نماز جمعه تهران در سال ۱۳۵۹
بریده ای از کتاب؛
ماموران رژیم از فاصله دور، پاهای او را مورد هدف قرار دادند. شهید اندرزگو درحالی که خون، به شدت از پاهایش جاری بود، با خوردن کاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیکانش و آغشته کردن بقیه مدارک به خون خود و نابود کردن آنها، مانع از آن شد که نشانی کسی به دست ساواک بیوفتد.

